داماد تبریزی که در هشتم اردیبهشت ماه سال جاری سه تن از اعضای خانواده همسرش، از جمله برادرزن 6 ساله خود را با ضربات متعدد چاقو به قتل رسانده بود، در شعبه سوم دادگاه کیفری یک آذربایجان شرقی به 3 بار قصاص نفس محکوم شد.
اما بازپرس وقتی به محل جنایت می رسد با در قفل شده منزل مواجه می شود؛ آنان بعد از شکستن قفل وارد منزل شده و با فرد مسنی مواجه می شوند که می گوید: پسرم اقدام به قتل پدرزن و مادرزن و برادر زن خود نموده است.
بعد از اظهارات پدر متهم، پلیس با سه جسد خونین در منزل مواجه می شود که متعلق به یک زن و مرد و نیز یک پسربچه شش ساله بوده است؛ بنابراین بازپرس پرونده سریع دستور دستگیری متهم، داماد 42 ساله را به کارآگاهان صادر و آنان نیز بلافاصله اقدام به دستگیری داماد می نمایند.
با اظهارات متهم، پرونده برای صدور رای نهایی از شعبه 6 دادسرای عمومی و انقلاب تبریز به شعبه سوم دادگاه کیفری یک استان ارجاع و در مورخه 29 آبان ماه سال جاری جلسه رسیدگی به اتهام مرد 42 ساله در شعبه مذکور برگزار شد.
در همان ابتدای جلسه تمام اولیای دم مقتولان درخواست قصاص را از دادگاه خواستار شدند که با توجه به اظهارات متهم در جلسه دادگاه و نیز در مراحل بازجویی و…، قضات دادگاه مذکور متهم را به سه بار قصاص نفس از طریق آویختن به چوبه دار در محوطه زندان مرکزی محکوم نمودند که البته طبق رای دادگاه اجرای قصاص نفس از حیث قتل عمدی مادرزن متهم، منوط به پرداخت نصف دیه کامل در حق مرتکب از سوی اولیاء دم خواهد بود.
جزئیات روز حادثه
برادر مقتول نیز در گفت و گو با خبرنگار حوادث رکنا در تبریز با اشاره به جزئیات این حادثه دلخراش گفت: دامادمان پسرعموی پدرم بود و از مدت ها قبل خواستگار خواهرم؛ اما به دلیل اینکه از قبل بر سر ارث و میراث پدری با آن خانواده دچار اختلاف بودیم پدرم راضی به این ازدواج نمی شد، ولی چون وضع مالی پسر خوب بود مادرم با این ازدواج موافقت نمود و پدرم را نیز راضی به این ازدواج کرد؛ بالاخره دو سال قبل بود که آن ها باهم ازدواج کردند و رفتند سر خانه و زندگی خودشان.
دامادمان از هر لحاظ هوای خواهرم را داشت؛ حتی ماه عسل رفتند ترکیه و نیز انواع و اقسام سرویس طلا را برای خواهرم خرید؛ خلاصه زندگی یشان بسیار خوب بود. تا اینکه صبح روز حادثه که جمعه، هشتم اردیبهشت ماه سال جاری بود و پدر و مادرم رفته بودند باغ؛ خواهرم با آنان تماس می گیرد و درخواست کمک می نماید و می گوید: همسرم بر سر ارث و میراث با من دعوا می کند و قصد کتک زدن مرا دارد، خودتان را برسانید، به دادم برسید.
تا آنان از باغ به تبریز بیایند اندکی طول می کشد و حوالی ظهر به خانه خواهرم می رسند و باهم درگیر می شوند؛ دامادمان با پنج ضربه چاقو پدرم، با چهار ضربه چاقو مادرم و با سه ضربه چاقو برادر هفت ساله ام را به قتل می رساند.